سیده سمیه نقیبی؛ علی فلاح؛ علی مالکی؛ فرناز قاسمی
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1398، ، صفحه 247-257
چکیده
پیشبینی درست مسیر مطلوب حرکتی در سیستمهای کنترل و بازتوانی حرکت مانند تحریک الکتریکی عملکردی و رباتدرمانی بسیار ضروری میباشد. به نظر میرسد که حرکات دسترسانی انسان متشکل از مجموعهای از زیرحرکات است که هر زیرحرکت تصحیحی از مسیر کلی حرکت میباشد. با استفاده از زیرحرکات میتوان انجام حرکات پیچیده، یادگیری، تطبیقپذیری ...
بیشتر
پیشبینی درست مسیر مطلوب حرکتی در سیستمهای کنترل و بازتوانی حرکت مانند تحریک الکتریکی عملکردی و رباتدرمانی بسیار ضروری میباشد. به نظر میرسد که حرکات دسترسانی انسان متشکل از مجموعهای از زیرحرکات است که هر زیرحرکت تصحیحی از مسیر کلی حرکت میباشد. با استفاده از زیرحرکات میتوان انجام حرکات پیچیده، یادگیری، تطبیقپذیری و دیگر ویژگیهای سیستم کنترل حرکت را تفسیر نمود. هدف این پژوهش پیشبینی و تولید حرکات دسترسانی دوجزئی در صفحه با استفاده از مدلی شبیه به مکانیسم واقعی تولید حرکات انسان و بر مبنای زیرحرکت میباشد. دادگان مورد استفاده شامل تکرارهای مختلف چهار نوع حرکت دسترسانی در صفحه از سه سوژه است. پس از پیشپردازش و فازبندی حرکات، تجزیهی حرکات به زیرحرکتهای کمینهی جرک انجام شده است. در مرحلهی بعد، آموزش سه شبکهی عصبی مجزا برای یادگیری پارامترهای زیرحرکتها شامل دامنه، دوره و زمان شروع زیرحرکات انجام شده، شبکههای عصبی در ترکیب یک مدل حلقهی بسته قرار گرفته و پیشبینی حرکات بر اساس مدل تصحیح خطا با استفاده از زیرحرکات توسط این مدل صورت گرفته است. نرخ دسترسی به هدف برای تمام حرکات پیشبینی شده توسط مدل زیرحرکت برابر با 100% به دست آمده است. همچنین مقادیر میانگین فاصله از هدف، درصد VAF و میانگین خطای MSE بین مسیرهای حرکتی اصلی و پیشبینی شده نشان میدهد که حرکات پیشبینی شده با تقریب بسیار خوبی نسبت به حرکات اصلی تشکیل شدهاند. نتایج نشان میدهد که وقتی شبکههای عصبی آموزش داده شده با زیرحرکات در یک مدل حلقهی بسته قرار گیرند به دلیل جبرانسازی خطاهای منتشر شده از مراحل قبل، به خوبی میتوانند زیرحرکات مناسبی را برای دسترسی کامل به اهداف حرکتی پیشبینی کنند. از نتایج این مطالعه میتوان برای بهبود روشهای بازتوانی حرکتی استفاده نمود.
پردازش تصاویر پزشکی
سعید شاکری؛ فرناز قاسمی؛ فرشاد الماسگنج
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1398، ، صفحه 17-30
چکیده
حذف نویز یکی از مهمترین مراحل در پردازش تصاویر دیجیتال است. امروزه از تصاویر سیتی با اشعهی مخروطی به صورت گسترده در تصویربرداری از ناحیهی فک و صورت استفاده میشود. این تصاویر به دلیل الگوریتم بازسازی متفاوت و اعمال دوز بسیار کم در مقایسه با سیتی، دارای نویز و آرتیفکتهای مختلف هستند. از این رو، استفاده از روشهای ...
بیشتر
حذف نویز یکی از مهمترین مراحل در پردازش تصاویر دیجیتال است. امروزه از تصاویر سیتی با اشعهی مخروطی به صورت گسترده در تصویربرداری از ناحیهی فک و صورت استفاده میشود. این تصاویر به دلیل الگوریتم بازسازی متفاوت و اعمال دوز بسیار کم در مقایسه با سیتی، دارای نویز و آرتیفکتهای مختلف هستند. از این رو، استفاده از روشهای کاهش نویز در این تصاویر برای افزایش نسبت سیگنال به نویز در آنها ضروری میباشد. در این مقاله از روش تحلیل مولفههای مستقل (ICA) به منظور جداسازی نویز از تصاویر سیتی با اشعهی مخروطی استفاده شده و سه الگوریتم مختلف NG-FICA، ERICA و FastICA مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین از دو روش قدرتمند کاهش نویز دیگر، آستانهگذاری تبدیل موجک گسستهی دوبعدی و فیلتر انتشار ناهمسانگرد بهینه، برای مقایسهی نتایج استفاده شده است. روش پیشنهادی روی 12 تصویر مختلف در حضور دو نویز گوسی و اسپکل بررسی شده و نتایج به دست آمده با استفاده از معیارهای زمان پردازش، PSNR، MSE و SSIM مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد که روشهای ICA نسبت به سایر روشهای حذف نویز عملکرد بهتری در جداسازی نویز از تصاویر سیتی با اشعهی مخروطی داشته و از میان سه الگوریتم مورد بررسی، الگوریتم NG-FICA از نظر زمانی،حفظ کیفیت تصویر و کاهش نویز، عملکرد بهتری داشته است.
پردازش سیگنالهای حیاتی
معصومه رحیمی؛ محمد حسن مرادی؛ فرناز قاسمی
دوره 10، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 59-68
چکیده
هدف این مقاله، بررسی ارتباطات مؤثر مغزی براساس روش تابع انتقال جهتدار (DTF) است. این ارتباطات برای دادههای ثبتشده، از ترکیب حالتهای توجه و هوشیاری، که چهار دستة توجه-هوشیاری، توجه-عدم هوشیاری، عدم توجه-هوشیاری و عدم توجه-عدم هوشیاری را ایجاد کردهاند، بهدست آمدند. از روی ماتریسهای بهدستآمده برای هر دسته، شاخصهایی ...
بیشتر
هدف این مقاله، بررسی ارتباطات مؤثر مغزی براساس روش تابع انتقال جهتدار (DTF) است. این ارتباطات برای دادههای ثبتشده، از ترکیب حالتهای توجه و هوشیاری، که چهار دستة توجه-هوشیاری، توجه-عدم هوشیاری، عدم توجه-هوشیاری و عدم توجه-عدم هوشیاری را ایجاد کردهاند، بهدست آمدند. از روی ماتریسهای بهدستآمده برای هر دسته، شاخصهایی مرسوم در حوزة DTF، معرفی و محاسبه شدند. سپس شاخصهای این چهار دسته، برای بررسی وجود اختلاف معنادار از نظر ارتباطات مؤثر، با یکدیگر مقایسه شدند. برای بهدست آوردن روابط علّی خطی میان کانالها به روش DTF، از مدل خودکاهشی چندمتغیره استفاده شد. برای بررسی دقیقتر، سیگنالها به چهار باند فرکانسی پایه تقسیم شده و با آزمون اندازههای تکراری دوطرفه، وجود اختلاف معنادار در دستهها و باندها بررسی شد. براساس نتایج، از 12 شاخص بهدستآمده، دو شاخص و به تنهایی قادر به نمایش تمایز میان 5 حالت از 6 حالت ممکن از ترکیبات دوتایی دستهها هستند. تنها حالتی که هیچ کدام از شاخصها، تفاوت معناداری برای آن نشان ندادند، حالت عدم توجه-هوشیاری و عدم توجه-عدم هوشیاری بود.